هلناهلنا، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات هلنا شیرینی زندگیم

شروع بازیگوشی

زیباروی مادر سلام  زیبای من توی هفته دوم از ماه هشت به سر میبره و به لطف خدا میتونه بشینه،  دوست داره خودش بلند شه و تکیه بده  و بایسته  از ارتفاع 15 سانتی اشپزخونه بالا پایین میره و براش شده یه بازی  گل نازم برا اینکه کمرت درد نگیره  نمیذارمت بشینی،ان شاءالله تا وقتی که کاملا صاف و بدون کمک عادت بشه برات و بتونی خودت بشینی مامان این روزا فکر و دغدغه دوره یکماهه شیراز و آ پ رو داره، اینکه جا و مکان خوبی ساکن بشیم که نزدیک محل کلاس و دانشگاه باشم و دخترم اذیت نشه 🙏 دوره به خوشی و آرامش و با موفقیت بگذره و جز خاطرات شیرینمون ثبت بشه دخترم بتونه با آرامش خودشو با شرایط جدید وفق...
10 تير 1398

هلن جون بی قرار اومدن دندون

هلنای عزیزم سلام دختر گلم از 3 ماهگی بیقراری و ابریزش از دهانت و خارش لثه  شروع شد، اوایل شکمت اسهالی می شد و آبریزش از دهانت زیاد بود طوری که فکر میکردم خیلی زود اولین مرواریدت در میاد ولی خوب این حالتا همیشگی نبود و تا 4 ماهگی آبریزش از دهانت هم قطع شد ولی خارش لثه رو تا امروز( 29 خرداد) که 7 ماه و 3 روزت هست همیشه داشتی و بعضی شبا هم بیقراری و یه کم گریه و بد خوابی داشتی حالا امروز دختر گلم از ظهر که از خواب بیدار شدی تب شدید داری،خیلی بی حال و بهانه گیر شدی وگریه میکنی،  حال حرکت کردن و خزیدن هم نداری، مدام گوشت رو میگیری و میدونم که حسابی درد داری 😔 دختر مهربون و خوش خنده مامانی امروز هیچی برام نخندیده، تا الان که بعد...
29 خرداد 1398

هلنا عاشق گل و گیاه

سلاممم  گل دخترم رفته تو هشت ماهگی و این دو هفته ای که یاد گرفته به خزیدن، همه ش مامانی باید حواسش باشه که نره سمت وسایل خطرناک، همین که گوشی موبایل و کنترل تلویزیون و دسته کلید و کاغذ و کتاب میبینه با ذوق میره سمتشون که ببره سمت دهنش😅 چندین بار چشم منو پاییده و دستمال کاغذی و کاغذ گاز زده میره کنار گلدونا و با گلا حرف میزنه و بهشون دست میزنه، از خودش کلی صدا درمیاره و منم از ترس اینکه برگ گل بخوره میارمش سمت اسباب بازیاش. دختر گلم هنوز دندون در نیاورده و کمی بیقراری داره، همین که از در هال میبرمش بیرون و حیاط میبینه همچی ذوق میکنه و میخنده که دلم نمیاد نبرمش بیرون، من و بابایی سعی میکنیم تقریبا هر روز هلن بانو رو بیرون و اغلب ...
28 خرداد 1398

ماهگرد 7م

هلنای عزیزم سلام  کوچولوی نازم،  شیرینی لحظاتم، معجزه زندگیم هفت ماهگیت مبارک  دختر گلم  از امروز وارد هشت ماهگی شده تو این یک ماه دخترم صداهای بابا، د د د،  م م م،  ن ن ن،  گ گ گ،  ک ک ک،  از خودش در میاره  دست زدن و خزیدن و یاد گرفته و  کلی غلت میزته، به همه طرفی میتونه بچرخه و رو یه دست میتونه لم بده  خدایا دخترم رو در پناه خودت سالم و سلامت نگه دار  به مامان و بابای هلن جون صبر و سلامتی و توانایی بده تا بتونیم به استعدادهایی که بهش هدیه دادی درست جهت بدیم،  بتونم جوری تربیتش کنیم که ازمون راضی باشه، عاقبت بخیر بشه و قدرشناس زحمات پدر و مادرش باشه  خدایا من با اومدن هلنا تو زندگیم معجزه اف...
26 خرداد 1398
1